محیامحیا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

نی نی دخملی مامانی و بابایی

خاطره زایمان

ساعت 6صبح که از خواب بیدار شدم کسل بودم و یکم کمرم درد میکرد‚دلم می خواست بیشتر بخوابم ولی نوبت سونو داشتم بابایی هم مرخصی ساعتی گرفته بود که با من بره بیمارستان‚لباس پوشیدیم و راه افتادیم‚روز قبل نی نی دوست مامانی خاله مریم بدنیا اومده بود منم به بابایی گفتم خوش بحالش از استرس زایمان راحت شد بعد از سونو نوبت مامایی داشتم ‚ درد کمرم بیشتر و بیشتر میشد به ماما که گفتم ‚ گفت چیزی نیست انقباضات کاذب زایمانه برگشتیم خونه 1 بعداز ظهر بود حال ناهار خوردن نداشتم بابایی هم دید حالم بده کلا کارو کنسل کرد گفتم بخوابم شاید حالم بهتر شد 2ساعتی خوابیدم بیدار که شدم حالم خوب بود ولی رفتن دستشویی همان و پاره شدن ...
19 بهمن 1390
1